امین محمدامین محمد، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

شازده کوچولو

واکسن دوماهگی

پسر عزیزم یکشنبه واکسن دوماهگی شمارو زدبم ...دکتر گفت که ممکنه تب کنی و باید خیلی مواظبت باشم خاله شکوه هم گفت که بهتره تنها نباشی چون ممکنه خیلی بیقراری کنی برای همین من  و بابایی تصمیم گرفتیم که بریم خونه آقاجون تا من هم کمک داشته باشم. روز اول خیلی گریه و بیتابی کردی...من هرکاری از دستم برمیومد برات انجام دادم که آرومتر بشی خداروشکر اصلا تب نکردی و همین باعث شد حالت زودتر خوب بشه .شب تا صبح خیلی بیدارشدی ولی دیگه گریه نمیکردی... انگشت منو گرفته بودی و هرچنددقیقه ای میدیدم که یهوتکون میخوری و انگشت منو هم فشار میدی انگار که یهو دردت میگرفت و بعد چنددقیقه دوباره به خواب میرفتی... روز دوم یعنی دیروز حالت خیلی بهتر شد فقط...
27 دی 1390

دو بال پرواز

  این روزها خسته تر از آن میشوم که دست و دلم پی نوشتن برود... من هم که بخواهم بنویسم زمان مجالی برایم نمیگذارد...دیگر بیشتر از نوشتن باید حرف بزنم و حرف زدن با یک مسافرکوچولوی شیرین عالمی دارد که دیگر خستگی را از تن و جانم بیرون میکند....دیدن یک لبخند کافیست که احساس کنم روی شانه هایم دو دو بال پرواز دارم.... و من همه این خستگیها را به عالمی نمیفروشم.......
16 دی 1390
1